عمليات
روز چهارشنبه 1367/7/27 ه.ش (7 ربيعالاول 1409ه.ق، 19اكتبر 1988م) هنگامى كه مسلمانان شيعه و سنّى لبنان، همچون ديگر كشورهاى اسلامى، مىرفتند تا خود را براى استقبال از «هفتهى وحدت» و سالروز ولادت با سعادت پيامبر اسلام حضرت محمدصلى الله عليه وآله وسلم، آماده كنند،جوان آزادهاى از جنوب لبنان، برخاست و با خون پاك خويش، ميثاق وحدت را ميان مسلمانان تثبيت كرد.
رژيم صهيونيستى، هر روز، بيشتر خود را براى انتخابات در اسرائيل آماده مىكرد و كوچكترين حركت حساب نشدهاى مىتوانست اثر بزرگى بر نتايج آن وارد آورد؛ اين گونه نيز شد و همهى حسابهاى سياسى،نظامى و پيش بينىهاى اين رژيم بر هم خورد. حادثهاى كه در هزار مترى مرزهاى شمالى فلسطين اشغالى، در جنوب روستاى «كَفَر كِلا» مقابل گذرگاه «بَوّابَهَفاطمه» كه به «جِدارالطَيِّب» نيز معروف بود، رخ داد، علت مهمِ آشفتگى طرحها بود.
يك دستگاه كاميون اسرائيلى با 18 سرنشين از سربازانى كه از «كمربند امنيتى» لبنان باز مىگشتند تا به منطقهاى ديگر منتقل شوند،همراه با يك دستگاه نفربر از نوع «ام 113« با هشت سرنشين، در حالى كه يك دستگاه جيپ نظامى با چهار سرنشين آنها را اسكورت مىكرد،در جادهى منتهى به داخل لبنان در حركت بودند. يك دستگاه «مرسدس بنز» با ظاهر پوششى و غير نظامى، كه چهار تن از عناصر اطلاعاتى رژيم صهيونيستى داخل آن بودند، به دنبال آنان به طرف مناطق اشغالى جنوب لبنان پيش مىرفت.
موج حملات چريكى، بمب گذارىها و مينگذارىهاى داخل جادهها و كمينهايى كه جوانان مسلمان لبنانى بر سر راه كاروانهاى نظامى اشغالگر ايجاد مىكردند، باعث شده بود كه نقل و انتقال نيروهاى صهيونيست بهصورت كاروانى و با چندين ماشين به عنوان اسكورت انجام شود، تا در صورت بروز درگيرى، تعداد نفرات براى مقابله، زياد باشد.
در ساعت 13/30 ظهر، كاروان نيروهاى نظامىِ در حال حركت، به مقابل مقر پست و بازرسى «بوابه فاطمه» رسيد؛ نيروهاى مقر مشغول كنترل برگههاى مأموريت سربازان بودند و هشت نگهبان مرزى، اطراف اتاق كنترل و بازرسى تردد وسايل نظامى قرار داشتند. آن سوتر تعدادى مردم غيرنظامى در حال خروج از منطقهى اشغالى و ورود به مناطق آزاد بودند و نگهبانان در برجهاى مراقبت و حفاظت، آنها را كنترل مىكردند. در يكلحظه انفجار عظيمى رخ داد.
انبوهى از آتش و دود، گذرگاه و خودروهايى را كه در مسيرش قرار داشتند، در بر گرفت. لحظاتى نگذشت كه عربدهها و فريادهاى كمكخواهى كه به زبان عبرى (يهودى) بود، به گوش رسيد. اين نعرهها حكايت از آن داشت كه تعدادى از سربازان اسرائيلى آسيب شديد ديدهاند.
شخصيت شهيد
«سيد عبداللَّه محمد عطوى »، از رزمندگان مقاومت اسلامى لبنان،كه اسم نظامى «حُرّ عاملى» را به عنوان آزادهاى از جنوب لبنان براى خود برگزيده بود، در حالى كه بيش از بيست پاييز از عمرش سپرى نشده بود،قهرمان اين عمليات شهادت طلبانه بود. دوستان و همرزمان او دربارهاش مىگويند: «سيدعبداللَّه از همرزمان نزديك و از دوستان شهيد صلاح غندور(كه بعدها در عملياتى شهادتطلبانه در «بنت جبيل» به شهادت رسيد.)بود و همراه و همدوش او، در چندين عمليات عليه مواضع و پايگاههاى اسرائيل شركت داشت. همهى كسانى كه عبداللَّه را مىشناختند خوب مىدانند كه او بسيار ساكت بود و رحيم القلب. با ديدن هر يتيم يا مسكينى، گريهاش مىگرفت و به هر وسيلهى ممكن، در صدد كمك برمىآمد. با وجود همين روحيهى مهربانى و عطوفت، در عمليات از روحيهاى بسيار مصمم و استوار برخوردار بود».
يك ساعت به زمان و موعد عمليات مانده، سيد عبداللَّه در حالى كه به نزديكى روستايى رسيده بود، از ماشين تويوتاى سفيد رنگ خود كه500 كيلو مواد منفجره در صندوق عقب و زير صندلىهاى آن جاسازى شده بود، پياده شد. ضمن اينكه دوردستهاى جاده را مىپائيد، به طرف كودكانى كه بازى بودند، رفت؛ در كنارشان نشست و شروع به بازى با آنان كرد. بچههاى كم سن و سال كه از گشاده رويى و تبسمهاى زيباى او خوششان آمده بود، به بازىبا او پرداختند. عبداللَّه از مغازهاى كه در آن نزديكى بود، مقدارى بيسكويت و خوراكىهاى كودكانه خريد و به آنها داد.در حين همبازى شدن با كودكان مظلوم جنوب لبنان، مدام به ساعت خود نگاه مىكرد و سپس نگاهش را به گذرگاه مىدوخت تا از آمدن كاروان مطمئن شود.
سياهىِ كاميونها از دور نمايان شد. عبداللَّه كه سعى داشت شك كسى را بر نيانگيزد، در كمال خونسردى، با كودكان روبوسى و خداحافظى كرد و در حالى كه مىرفت تا بر ماشين خود سوار شود،دست در جيب برد و همهى پولى را كه با خود داشت به آنها داد. زير لب ذكرى گفت و پشت فرمان نشست. ماشين را كه روشن كرد، در حال حركت، با تبسمى زيبا، دستى براى كودكان تكان داد و خداحافظى كرد. آنان نيز با خندههاى شيرين خود، جواب سيد را دادند.
يكى از كسانى كه در آخرين دقايق پيش از حمله، شاهد اعمال و رفتار حرّ عاملى بوده است، آنچه را كه خود نظاره كرده، اين گونه تعريف مىكند: «هنگامى كه كاميونهاى اسرائيلى به گذرگاه نزديك شدند، عبداللَّه كه همچنان سرگرم بازى با كودكان بود ولى نگاهش بدان سو بود، ذوق زده شد و يك آن با صداى تقريباً بلند با خود گفت: او ناهاش... اوناهاش... اللَّه اكبر. كسى منظور او را نفهميد؛ ولى عبداللَّه به طرف ماشين رفت و لحظهاى بعد راه افتاد».
سيد عبداللَّه، خونسرد و متبسم، ماشين خود را تا كنار كاميونهاى اسرائيلى جلو برد و پس از آنكه در آينههاى ماشين، اطراف خود را وارسى كرد، و مطمئن شد هيچ آسيبى به رهگذران شخصى نخواهد رسيد، به يكباره فرمان را چرخاند و در حالى كه رمز عمليات «يا رسولاللَّهصلى الله عليه وآله وسلم» را فرياد مىزد، ماشين را به ميان كاروان و پست بازرسى كوبيد، و با زدن چاشنى، آن را منفجر كرد. در يك چشم بر هم زدن، از كماندوهاى اشغالگر، چيزى جز اجساد تكه تكه باقى نماند.
يكى از درجهداران صهيونيست كه از اين تهاجم جان سالم به در برده و فقط دچار بعضى جراحات سطحى شده بود، بعدها دربارهى آنچه در «بوابه فاطمه» رخ داد، اين گونه اظهار داشت: «آن روز، من جوانى را ديدم كه در كمال خوشرويى، آرامش و خونسردى، خيلى عادى و بدون هيچ دغدغهاى، به طرف معبر (گذرگاه) آمد و در كنار كاميونها خود را منفجر كرد و ضربه سختى بر ما وارد آورد».
يهوديان ساكن شهرك «كِريات شَمعونِه» در شمال فلسطين كه بامحل حادثه 15كيلو متر فاصله دارد در اوج وحشت و هراس، صداى انفجار عظيم را شنيدند و با خود گفتند: كه حتماً يكى ديگر از لبنانىها دست به عمليات انفجارى زده است.
غير نظاميانى كه به محل انفجار نزديك بودند، با ديدن صحنهى به وجود آمده، به سرعت از آنجا گريختند. ارتش اسرائيل بلافاصله تمام گذرگاههاى مناطق اشغالى را تا اطلاع بعدى مسدود اعلام كرد و سريع در شهركهاى «عُدَيسه»، «قَليعه»، «دِير مِيماس» و «تَلالنَحاس» منطقهى بسته امنيتى ايجاد كرد و در خيابانها و جادهها پايگاههاى بازرسى تشكيل داده، و تردد مردم را در شهركها و روستاها ممنوع اعلام شد.
هلىكوپترهاى نظامى، در ارتفاع پايين، به گشتزنى در اطراف محل حادثه پرداخته و گروههاى گشتى نيز به روستاها هجوم برده و به جستجوى خانه به خانه پرداختند. بيش از 1500 تن از اهالى ده روستاى اطراف محل عمليات، مورد بازخواست و بازجويى قرار گرفتند و بيش از500 نفر آنها به عنوان مشكوك به همكارى با عمليات انفجارى، دستگير و براى ادامهى بازجويى به بازداشتگاهها اعزام شدند. آمبولانسهاى اسرائيلى، مجروحين را به بيمارستان مَرجعيون منتقل كردند كه از آنجا پس از مداواى اوليه، با هلىكوپتر به داخل فلسطين اشغالى برده شدند.
به دنبال عمليات شهيد حرّ عاملى و بيانيهى مقاومت اسلامى، راديوهاى محلى در داخل فلسطين اشغالى، خبر چگونگى اين عمليات، به خصوص پيام اصلى آن را براى مردم مظلوم آن سامان اعلام كردند.
در روزهاى نخست پس از عمليات، مراسمى در بزرگداشت شهيد حر عاملى در شهرهاى فلسطين به ويژه در «نابلُس» به صورتى با شكوه برگزار شد كه مردم فلسطين در مراسم و اجتماعات خود، با شهيد حرعاملى پيمان بستند كه قيام انتفاضه را همچنان پر شورتر از گذشته، ادامه خواهند داد.
«شيخ اسَعَدالتَميمى» امام جماعت مسجد الاقصى در فلسطين اشغالى، اظهار داشت: «اين عمليات شهادتطلبانه، روحيهى معنوى فلسطينىها را بالا برد و قدرت آنان را افزايش داد و به همهى مسلمانان فهماند كه آنها در منطقه از همه قوىتر هستند و آنانند كه به راحتى مىتوانند پايههاى رژيم صهيونيستى را بهلرزه در آورند.»
در محلههاى شيعهنشين بيروت، تظاهرات عظيمى به همين مناسبت بر پا شد. بر روى پارچهاى در جلوى جمعيت نوشته شده بود: «شهادت اين قهرمان، آتش انتفاضه را شعلهور تر خواهد ساخت». در پايان مراسم، يكى از روحانيون جوان، براى جمعيت بسيارى كه اجتماع كرده بودند سخنرانى كرد و گفت: «مقاومت اسلامى آماده است تا عملياتهاى ديگرى مشابهى عمليات شهيد حر عاملى انجام دهد».
در روزهاى بعد، مقاومت اسلامى، نوار ويديوئىاى از تلويزيون پخش كرد كه حرعاملى بر روى زمين نشسته، در دست راستش تسبيحى دارد و بالاى سرش تصويرى از امام خمينى نصب كرده است و، وصيتنامه خويش را قرائت مىكند. او اين عمليات را به انتفاضهى اسلامى فلسطين هديه مىكند تا به اين وسيله حيات در رگهاى قهرمانان آن دميده شود. او به جوانان انتفاضه تاكيد مىكند: «سنگهايى كه شما به وسيلهى آن با دشمن صهيونيستى مىجنگيد، قوىترين سلاح موجود بر روى كرهى زمين است».
وى در ادامه مىگويد: «مقاومت اسلامى لبنان از شما حمايت و پشتيبانى مىكند. به درستى كه ناراحتى شما، ناراحتى ما، و پيروزى شما، پيروزى ما خواهد بود».
حر عاملى خطاب به مادر خويش مىگويد: «از تو مىخواهم كه با شنيدن خبر شهادت من خوشحال شوى و بايستى و بگويى: خداوندا! اين قربانى را از ما قبول بفرما».
شهيد عطوى خطاب به برادران، نزديكان و دوستانش مىگويد: «آنچه كه مهم است، يك چيز است و آن اينكه در اين مسير كه من در آن حركت كردم حركت كنيد و اين راهى است كه خط امام حسينعليه السلام است و اين است كه شهداى ما به سويش مىشتابند».
عكسالعمل
«دان شِمرون» رئيس اركان ارتش اسرائيل، كه معلوم بود از ضربهى وارد آمده بر پيكرهى نظامى و سياسى رژيم صهيونيستى به شدت جا خوردهاست، ادعا كرد: «اين ضربه براى ما دردناك بود؛ ولى انتقام آن را خواهيم گرفت».
ژنرال صهيونيستى «يوسى بيليد»، در يك كنفرانس مطبوعاتى كه در شهرك «المُطّلِه» انجام شد، در پاسخ به سوالات خبرنگاران گفت: «اين عمليات قوىترين ضربه عليه اسرائيل در جنوب لبنان بود. هدف اين حمله، يك كاميون نظامى بود كه به اسرائيل مىآمد و كاميون ديگر كه به لبنان مىرفت».
«اسحاق رابين» وزير دفاع رژيم صهيونيستى، در حالى كه چهرهى برافروختهاش حكايت از اضطراب و عصبانيش از اين ضربهى سخت داشت، گفت: «مسئول اين حمله، حزباللَّه است و ضربهى دردناكى بود؛ ولى ما انتقام آن را مىگيريم.»
در ميان اظهارات مقامات سياسى، نظامى و امنيتى اسرائيل، سخن «زيف زاهادين» فرمانده «واحد ارتباطات ارتش اسرائيل»، از بقيه بارزتر مىنمود كه گفت: «اسرائيل درسهاى زيادى از حملات انتحارى آموخته است».
علامه «سيد محمد حسين فضلاللَّه» از روحانيون برجستهى شيعه و امام جمعه مسجد امام رضاعليه السلام در حومهى جنوبى بيروت، در مصاحبه با يك خبرگزارى خارجى، ضمن تاييد اين عمليات گفت: «دشمن ما را از مرگ مىترساند؛ در حالى كه قهرمانان ما، مثل شهيد اين عمليات با چهرهى خندان به طرف مرگ مىروند تا دشمن را از لبنان بيرون كنند. اين عمليات نشان داد كه مجاهدان، به هر هدف، در هر جا كه بخواهند مىتوانند دست پيدا كنند و ضربه بزنند».
نظرات شما عزیزان: